آبی، خاکستری، سیاه
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. (مه ۲۰۱۹) |
آبی، خاکستری، سیاه شعری است از حمید مصدق در قالب نیمایی که سال ۱۳۴۳ در کتابی به همین نام منتشر شد[۱] و از مشهورترین سرودههایش بهشمار میرود.
درونمایه[ویرایش]
این بخش احتمالاً حاوی تحقیق دستاول است. |
ابتدا با امید، عشق، زیبایی و نگاهی عرفانی به اطراف دارد. در قسمتهای ابتدایی سخن از " آسمانها آبی /پر مرغان صداقت آبی "میشود. طوری که مخاطب در فضایی قرار میگیرد که احساس میکند با وجود "تلخی سرد کدورت" و حتی "ابر خاکستری بی باران " شاعر با چشمانی که "چشمه زاینده اشک" میباشند، با این حال "خواب پروانه شدن میبیند " اما در اواسط این شعر بلند به "کاستن کاهیدن کاهش جانم کم کم" و خاکستری شدن شعر تا آنجا که شاعر مرگ خود را به تصویر میکشد. سپس شاخصههای سیاه طبیعت وارد شعر میشوند تا آنجا که " باد کولی ای باد /تو چه بی رحمانه/شاخ پر برگ درختان را عریان کردی" و در انتها شعر سیاه میشود. سیاه به آن تعریفی که از شعر انتقادی و شعر اعتراض و مقاومت در ذهن تصور گردد. "من اگر برخیزم. تو اگر برخیزی. همه برمیخیزند".
منابع[ویرایش]
- ↑ «ابومحبوب: مصدق صاحبسبک بود و از کسی الگو نمیگرفت/ مروری بر زندگی و آثار شاعر «من اگر برخیزم»». ایبنا. ۱۰ بهمن ۱۳۹۴. دریافتشده در ۲۷ مه ۲۰۱۹.