واژهشناسی هایدگر: تفاوت میان نسخهها
ابرابزار |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
* فلسفه قرن بیستم |
* فلسفه قرن بیستم |
||
* [[فلسفه قارهای|فلسفه قاره ای]] |
* [[فلسفه قارهای|فلسفه قاره ای]] |
||
==منابع== |
|||
[[رده:فلسفه سده ۲۰ (میلادی)]] |
[[رده:فلسفه سده ۲۰ (میلادی)]] |
||
[[رده:متافیزیک]] |
[[رده:متافیزیک]] |
نسخهٔ ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۳:۱۹
مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، مجموعه بزرگی از آثار را تولید کرد که هدف آن تغییر جهت عمیق فلسفه بود. عمق تغییر به حدی بود که وی ضروری دانست تعداد زیادی از نوواژههای غالباً متصل به کلمات و اصطلاحات اصطلاحی در زبان آلمانی معرفی کند.
دو مورد از پایه ایترین نووآژههای او که برای توصیف نگرشهای مختلف نسبت به چیزهای جهان به کار میروند، عبارتند از حاضر در دست(به انگلیسی present-at-hand) و آماده در دست(به انگلیسی ready-to-hand) . از نظر هایدگر، چنین «نگرشی» مقدم بر، یعنی ابتدایی تر از علمهای مختلف از گزینهها منفرد در جهان است. خود علم نیز نوعی نگرش است، نگرشی که سعی در نوعی بررسی بی طرفانه دارد. سایر اصطلاحات مرتبط نیز در زیر توضیح داده شدهاست.
تحلیل کلی هایدگر کاملاً دخیل است و بسیاری از تاریخ فلسفه را به خود اختصاص دادهاست. برای توصیف پروژه کلی او، و ارائه برخی زمینهها به این اصطلاحات فنی، به «زمان و زمان» مراجعه کنید.[۱][۲]
اصطلاحات
عرصه
- (آلمانی: Lichtung)
در آلمانی کلمه Lichtung به معنی رخ نمودن است، به عنوان مثال، یک رخ نمایی در جنگل. از آنجا که ریشه آن کلمه آلمانی برای نور است (Licht)، گاهی اوقات در زبان انگلیسی به صورت «تابش» (به انگلیسی Lighting) نیز ترجمه میشود، و در کار هایدگر به ضرورت عرصه که در آن هر چیزی میتواند ظاهر شود اشاره دارد، در عرصه است که برخی چیزها یا ایده میتواند خود را نشان دهد، یا پردهگشایی شود.[۳] به رابطه ای که این مورد با آلتهیا دارد (مقاله اصلی یا مطلب بالا را ببینید) و افشا توجه کنید.
برجاهستی
هایدگر در تلاش برای بازتعریف انسان، گزاره ای را مطرح میکند: «شخصیترین برجاهستی در وجود آن تشکیل شدهاست» (BT، ۶۸). اجازه دهید ابتدا منظور هیدگر از وجود را روشن کنیم. وی قبلاً گفته بود که آنچه در وجود انسان منحصر به فرد است این است که «در وجود خودش مسئله وجود آن است» (BT، ۳۳). گربه خودش را گربه بودن نمیداند، درخت خودش را درخت بودن نمیداند، اما اشخاص خود را به گونههای خاصی (سازنده، نقاش، زن، پدر و مادر و غیره) مربوط میکنند. دلیل این امر این است که، برخلاف گربهها و درختان، ما در ادامه زندگی خود را تعریف میکنیم. ما بهطور مداوم با امکاناتی روبرو هستیم که میتوانیم از بین آنها انتخاب کنیم و در هر انتخاب، حداقل یکی از امکانات موجود را در حالی که دیگران را در این راه میبندیم، عملی میکنیم. این درک تنها برخی از امکانات، ما را به عنوان نوعی خود تعریف میکند تا یک نوع دیگر: یک انتخاب غیر صادقانه ما را غیر صادق تعریف میکند، تعمیر پنجرههای شکسته ما را به عنوان یک لعاب و غیره تعریف میکند. ما باید این انتخابها را روزانه انجام دهیم. شجاع بودن هفته گذشته به این معنی نیست که امروز شجاع هستید؛ بنابراین، زندگی یک فرد به این معناست که دائماً (الف) موضعگیری در مورد آنچه که هستیم باشد و (ب) تعریف شدن با این موضع به عنوان آنچه ما هستیم (هیچ گزینه ای «یک بار برای همیشه» نیست بنابراین ما باید به انتخاب خودمان ادامه دهیم) علاوه بر این، وجود همه چیزهای دیگر روی کره زمین نیز برای ما مسئله است زیرا ما با چیزهایی مانند آنچه که هستیم و افراد به همان صورت که هستیم برخورد میکنیم. به عنوان مثال، فقط افراد با بیلها به عنوان بیل یا کارت به عنوان کارت برخورد میکنند (به عنوان مثال، ما با آنها به عنوان معنی دار و متناسب با چیزهای دیگر و / یا فعالیتهای دیگر ارتباط برقرار میکنیم). فقط آن موجودی که به شیوه وجود است میتواند در شخصیت ابزاری خود به عنوان بیل یا کارت بازی با موجودیت دیگری روبرو شود.
جستارهای وابسته
- هایدگر و نازیسم
- هرمنوتیک
- اگزیستانسیالیسم
- فلسفه قرن بیستم
- فلسفه قاره ای